کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ترسیم مصائب شب عاشورا

شاعر : غلامرضا سازگار     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن     قالب شعر : غزل    

منای عشق را حال و هوای دیگر است امشب           شب عاشور یا غوغای روز محشر است امشب
کنار یکدگر جمعـند هـفـتاد و دو قـربانی           سخن از بذل جان و صحبت از ترک سر است امشب


برادر را مباد از خواب بیدارش کنی زینب           که او را سر به روی دامن پیغمبر است امشب
ز جا خیز و سپند دل به مجمر دود کن لیلا           که بر پا صوت قرآن علی اکبر است امشب
زنان هاشمی آن سو روید از دور گهواره           شب شب زنده داری علی اصغر است امشب
گمانم بوی عطر فاطمه پیچیده در صحرا           که زینب تا سحر در ذکر مادر مادر است امشب
غـزالان حـریـم آل طـه العـطـش کـمـتر           خدا داند که سقا از شما تشنه تر است امشب
اذان گویید بر گلدست
ه‌های عشق ای یاران           که قاسم را سحرگاه نماز آخر است امشب
حرم چون لالۀ آتش زده از سوز
بی‌آبی           سکینه از عطش چون مرغ بی بال پر است امشب
بیا ام البـنـیـن حال بـنین ت را تماشا کن           که هر یک را به سر شور و هوای دیگر است امشب
عـبادالله را دعـوت به آه و نـاله کن میثم           که عبدالله را شور شهادت بر سر است امشب

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر باید اشاره بر این باشد که از قبر برخیز و ... در غیر اینصورت غلط است  زیرا همانگونه که علامه مجلسی در جلاء العیون ص ۵۷۴ مرحوم خراسانی در منتخب التواریخ ص ۲۳۱ و شیخ عباس قمی ( بطور ضمنی) در نفس المهموم ص ۲۷۵ تصریح کرده اند حضرت لیلا قبل از کربلا فوت کرده بود.

ز جا خیز و سپند دل به مجمر دود کن لیلا           که بر پا صوت قرآن علی اکبر است امشب

 

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

امشب فـقط مـانـده برای ما برادر            این دشت فردا می‌کند غوغا برادر

با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب            می‌ترسد از غمهای این صحرا برادر


خار مغـیـلان بـیـابان جـمع کن تا            فردا نگـردد جـمع با پـاهـا بـرادر

راز و نـیـاز امشب تو فـرق دارد            از غصه‌ها می‌گوید این نجوا بردار

می‌گویی از گودالُ خونُ و طاقتی نیست            تا دیـدنـی ها بـشـنـوم حـتی برادر

بـاور نـدارم زینتِ دوش نـبـی را            سُمها کند هم سطح با شنها برادر

درد فـراق تو بـرای کُـشـتـنـم بس            دیگر چرا سر نیزه و سرها برادر

از غارت خلخال و خون گوشواره            چیزی نگویی بین مَحرمهـا برادر

گفتی اسارت می‌روم، اینکه محال است!            با غـیـرتی که دیـدم از سقا برادر

وقـتی میان نـیـزه‌ها گـم شد تن تو            با نـالـه‌ات راه مرا کـن وا بـرادر

: امتیاز

ترسیم مصائب شب عاشورا حسینی

شاعر : حبیب الله موحد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل

امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می‌شود           فردا میان قتلگه در خون شناور می‌شود
امشب درون خیمه گه دارد هزاران گفتگو           فردا در این صحرا سرش دلدار خنجر می‌شود


امشب به سقا بس سخن گوید ز سوز تشنگی           فردا تمام بـاغ او لب تشنه پرپر می‌شود
امشب چو شمعی پُر شرر تا صبح می‌سوزد ولی           فردا ز جور کوفیان بی عون و جعفر می‌شود
امشب همه پروانه‌ها دور و برش پَر می‌زنند           فردا فدای راه حق بی‌شیر اصغر می‌شود
امشب یتیم مجتبی بنهاده سر دوش عمو           فردا ز سم اسبها صد پاره پیکر می‌شود
امشب مناجات حسین تا عرش اعلا می‌رود           فردا سرش از تن جدا مهمان مادر می‌شود
امشب کند زینب دعا هر گز نگردد صبحدم           فردا ز جور خصم دون بی‌یار و یاور می‌شود
امشب  ز راز دشت خون زینب حکایت می‌کند           فـردا کنار عـلـقـمه او بی‌بـرادر می‌شود
امشب برای روز نو در کف نمانده چاره‌اش           فردا سر جانان جدا از تیغ و خنجر می‌شود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ زیرا همانگونه که علامه مجلسی در جلاء العیون ص ۵۷۴ مرحوم خراسانی در منتخب التواریخ ص ۲۳۱ و شیخ عباس قمی ( بطور ضمنی) در نفس المهموم ص ۲۷۵ تصریح کرده اند حضرت لیلا قبل از واقعۀ کربلا فوت کرده بود؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کنید

امشب تـمام دیـده‌ها رو جـانب لـیـلا بود           زیرا که چون فردا شود مجنون اکبر می‌شود

زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا

شاعر : سعید توفیقی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسدس

در خـیـمـه‌هـا صدای خـدایـا بلـنـد شد            زیـنـب ز داغ مـاتـم فـردا؛ بـلـنـد شـد

 فـریاد وا حسین؛ ز اعـمـاق سیـنه‌اش            تا گـشت با خـبـر ز قـضـایـا بلـنـد شد


پرسید غـرق نالـه که آقا چه می‌شود؟‌

تکلیف زینبت شب فـردا چه می‌شود؟‌

سـجـاده بـاز کـرده‌ای و نـاله می‌کُـنی            باران شدی و تـوبۀ صد ساله می‌کُنی

گاهی خروج می‌کنی از خیمه گاه خود            خـیـره نـگـاه جـانب آن چـاله می‌کُـنی

انگار این عمل؛ عمل دل بخواه توست

این تکّه از زمین نکند؛‌ قتله گاه توست

امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست            زینب اسیر گریه؛ ز حال عجیب توست

حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت            مضطر ترینِ نـالـۀ امن یجـیب توست

اشـکـت به مـن اجـازه آوازه مـی‌دهـد

دل شوره‌ام خبر ز غـمی تازه می‌دهد

یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت            آری مـنـم کـه زل زده‌ام در بـرابـرت

از بس که محـو ذات خـداونـد اقـدسی            اصلاً‌ محل نمی‌دهی امشب به خواهرت

از جان من عروج مکن روح پیکـرم

حرفی مزن ز رفـتن خود؛ ای برادرم

خون منِ ز خود شده را کم به شیشه کن            زخم فراق؛ ‌کم به دل خسته ریشه کن

یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا            با من مگو عـزیز دلم صبر پیـشه کن

امشب دلـم اسیر ملال اسـت یا حسین

من بی‌تو؛‌ عین فرض محال است یا حسین

گــریــان تـریـن دیــدۀ دریــایـی تــوأم            امشب اسـیـر غــصّـۀ فــردایـی تــوأم

 فردا ز بس كه حمله به جسم تو می‌شود            مـن نـیـز نـاتـوان ز شـنـاسـایـی تـوأم

گـفـتـی بـه نـالـه غـرق تمـنا نکن مرا

زینب بـیـا و خـوب تـماشـا بکـن مـرا

فــردا تـمـام پـیـکـر تو زخـم می‌شـود            از پـای تـا دم سـر تـو زخـم مـی‌شـود

اذنم دهی به صورت خود لطمه می‌زنم            با من مگو که حنجر تو زخم می‌شود

گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این

جز تکه بوریا کفنت نیست بعد از این

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

در خـیـمـه‌هـا صدای خـدایـا بلـنـد شد            زیـنـب بـرای پـرسـش آیـا؛ بـلـنـد شـد

بیت زیر ایراد محتوایی و تاریخی دارد چرا که چنین سخنانی را سیدالشهدا به حضرت زینب نگفته است لذا بیت زیر تغییر داده شد

 گفتی ز بس كه یك شبه تغییر می‌کنی            مـن نـیـز نـاتـوان ز شـنـاسـایـی تـوأم

گـفـتـی تـمـام پیـکـر تو زخـم می‌شود            از پـای تـا دم سـر تـو زخـم مـی‌شـود

زبانحال سیدالشهدا علیه السلام با خواهر در شب عاشورا

شاعر : علی اکبر لطیفیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

داری عقیله، خواهر من گریه می‌کنی            آیـیـنـهٔ بـرابـر من گـریـه مـی‌کـنـی

از لا به لای خیمه دلم تا مدینه رفت            خـیلی شبـیه مادر من گریه می‌کنی


دل شوره می‌چکد ز نگاه سه ساله‌ام            وقتی کـنار دخـتر من گریه می‌کنی

من از برای غربت تو گریه می‌کنم            تو از برای حنجر من گریه می‌کنی

امشب برای ماندن من نـذر می‌کنی            فـردا برای پیکـر من گریه می‌کنی

امشب نشـسته‌ای و مرا باد می‌زنی            فردا به جسم بی‌سر من گریه می‌کنی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

من از برای معجر تو گریه می‌کنم            تو از برای حنجر من گریه می‌کنی

توصیف شب عاشورا

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

امشب، شب قیــامت کبـرای دیگر است            هر لحظه یک گزارش صحرای محشر است

امشب رسد به گــوش، مناجات عـاشقان            فردا، به روی خاک، بدن‌های بی‌‌سر است


امشب، علم به دست علـمدار کـربلاست            فردا، تنش به علقمه، در خون شناور است

امشب ربـاب، دست دعــایش بر آسمان            فــردا تـسـلّـی دل او، داغ اصـغــر است

امشب دعـا به جان جــوانان کند، حسین            فردا به روی دامن او نـعـش اکبـر است

امشب عطش گرفته ز قاسم توان و تاب            فردا به جای آب، دهانش ز خونْ تر است

امشب حسین گــرم مناجات با خــداست            فردا هزار پاره ز شمشیر و خنجر است

امشب حسیــن پیــرهن کـهـنــه‌اش به بر           فردا، نه سر، نه پیرهن او را، به پیکر است

"میثم" دمــد ز هــر نفست شعله‌های دل           نظــم تو ســوز سیــنــۀ آل پیـمبــر است

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و صحیح نبودن موضوع مصرع دوم خذف شد

امشب دعــای زینب کبــراست یا حسین            فردا لـبـش به زخــم گلــوی برادر است

ذکر مصائب و توصیف شب عاشورا

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : مثنوی

امشب شب تجـدید پیمان با حسین است           این آخـریـن شـام امـام عـالـمـیـن است

امشب حسین از کـوفیـان مهلت گـرفته           از یک یکِ یـاران خود بـیـعـت گرفته


دلهــای مـشتـاق شـهـادت بـی قــرارنــد           عشاق حق سر در گـریبان نـالـه دارند

هر کس که فـردا با خـدا دارد مـلاقـات           مشغول تسبیح است و قرآن و مناجات

دردانــه جـا بـر زانــوی بـابـا بـگـیـرد           بــارانِ‌ اشـک از گـونـۀ مــولا بگـیـرد

گــاهی ز صحــرا خـارها را می زداید           گـاهـی نـظـر بـر زیــور دخـتـر نمـاید

زینب سرِ‌شب تا سحر در اضطراب است           هم فکر هجر یار، هم قحـطی آب است

امشب غـم دل گـفـتـن و پـاسخ شـنـیـدن           فـردا اسیـری رفـتن و سیـلـی چـشیـدن

وقـتی سپـاه و خـیـمه بی عـبـاس گـردند           آمـاج سـیـلی غـنچـه هـای یـاس گـردند

امشب حسین تسکین دهد بر قلب خواهر           فـردا مـیـان قـتـلگـه در خـون شـنـاور

امشب حسین با خواهرش در سوز و آه است           فـردا بـه زیـر سـمّ اسـبـان سپـاه اسـت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

صحبت سرِ بی ســر شــدن تنهــا نبـاشد            آه از دمــی که مــعــجــر زنهــا نبــاشـد

زبانحال حضرت زینب در شب عاشورا

شاعر : احسان محسنی فرد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

کنون که برق نگاه تو در نگــاه من است           زبان خموش؛ ولیکن نظر پُر از سخن است

به من مگــو که بســازم ز درد دوری تو           پس از تو حالت من لحظه‌لحظه سوختن است


من از شـکــایت تو از زمــانــه دانــستــم           که سرنوشت من و تو ز هم جدا شدن است

نمی‌شــود که بسوی مــدینــه بــرگـردیم؟!           دل غــریب من اینجـا هــوایی وطن است

سپــرده کــهنــه لـبــاسی بــرای تو مــادر           چقدر کرده سفارش: «حسین بی‌کفن است»

چـقــدر نیــزه بــرای تـن تو ســاختــه‌انــد           چقــدر مــرکب‌شان بیقــرار تــاختن است

چــقــدر چشم جســارت به خیــمه می‌افتد           هراس من همه از «سایه‌سر» نداشتن است

مرا رها مکن اینجا که خصم بی‌پـرواست           مرا رهـا مکن اینجا که شمر بددهن است

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در شب عاشورا

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

من از آتش زدن بال و پرت می ترسم            شب به پایان برسد از سحرت می ترسم

این جماعت همه در فکر عذابت هستند           آه از آتـش روی جــگــرت می تــرسم


شوق چشمــان تو با قبــل تـفــاوت دارد           بی من زار نـرو از سفــرت می ترسم

اصلا امـشب چــقدر توصیـه داری آقا           دارم از ایـنـهـمـه اما اگــرت می ترسم

چشم من خورد به اکبرجگرم سوخت حسین           من ز پــاشیدن جـسم پسـرت می ترسم

رحــم بر طفل صغیــر تو ندارند اینها           خیلی از تیــر و گلوی ثمرت می ترسم

زنــده ای و به سـوی خیمۀ تو می آیند           ته گــودال ز چـشمان تــرت می ترسم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

غــم چشمــان تو با قبــل تـفــاوت دارد           بی من زار نـرو از سفــرت می ترسم

بیت زیر با توجه به مستند نبودن تیر به چشم خوردن حذف شد

تیرهایی که سه شعبست مهیــا کــردند          از تهاجــم سوی چشم قمرت می ترسم

ذکر مصائب و توصیف شب عاشورا

شاعر : ذبیح الله صاحب کار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود           جهـان، مسـخّر روح  بزرگوار تو بود

لهیب تشنگی ات، روح دشت را می سوخت           فرات موج زنان گرچه در کنار تو بود


به رزم، قصد فنای جهان، گرت می بود           نه آسمان، نه زمین، مردِ کارزار تو بود

اگر شـجـاعت و ایـثـار، جـاودانـی شـد           ز خـون پاکِ دلیران جان نـثـار تـو بود

به جای مـاند اگر نامی از جـوانـمردی           ز پـایـمـردی یـاران نــام دار تــو بـود

به پـیـشـواز اجل آن چنان کـمر بـسـتی           که مرگ، مضطرب از طفل شیرخوار تو بود

شُـکـوه نام بـلـند تو، جاودان باقی است           که سربـلـندی و آزادگی، شعـار تو بود

به روی دست تو پرپر شد از خدنگ ستم           گلی که از چـمن حُسن، یـادگار تو بود

اگرچه گـلشنت ای باغبان به غارت رفت           خزانِ بـاغِ تـو، آغـازِ نـوبـهـارِ تو بود

درخـت عـدل و مروّت که آبـیـاری شد           رهـیـن مـنّـت شـمـشـیـر آبـدار تـو بود

به جز دل تو که بود از وصال، خرّم و شاد           جهان و هرچه در او بود، سوگوارتو بود

به غـیـرِ داغ محبـّت به دل نـبـود تو را           اگرچـه سـیـنۀ هر لالـه داغـدار تو بود

ز کاروان تو خاکـستری به جای نـماند           هـنـوز دیدۀ یـثرب در انـتـظـار تو بود

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شب عاشورا

شاعر : محمد علی مجاهدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل غاعلن قالب شعر : غزل

فـردا کـه بـر فـراز نـی افـتـد گـذارمـان           حیرت فـزای طور شود، جـلوه زارمان

فـردا که کهکـشان تجلی است، نـیـزه ها           گـردش کند زمین و زمان بر مـدارمان


فردا که روز سرخ عروج من و شماست           بر روی نـیزه هاست، قـرار و مـدارمان

فـردا کـه سـرفـرازی ما را رقـم زنــنـد           خورشید و ماه می شود، اختر شمارمان

فردا که روزعرضۀ عشق وشهادت است           حـیـرت کـنـنـد، عـالـم و آدم ز کـارمان

فـردا که از تـبار تـبر، زخم ماند و داغ           غــیرت، شـقـایـقـی بـُوَد از لاله زارمان

فرداست روز وعدۀ دیدار و دیدنی است           بـر نـیــزه هـا، تـجــلّـیّ پـروردگـارمـان

منـظـومـه بـلنـد شهـادت سـرودنی است           فردا که عشـق خـیـمه زند در کـنارمان

وارونـه نیست، طـالعِ خـون مـن و شـما           قـد می کشد بـه عـرش خـدا، آبـشـارمان

در ما عـیـان، جـمال خدا جـلوه گر شود           چـشـمی کجاست تا شود آئـیـنه دارمان؟

رنگ پریده ای ست به چشم سپـهر، مهر           وقـتـی سپـیـده می دمـد از شـام تارمـان

کامل عیار سنگ محک خـورده ایـم مـا           غیـر از خدا کسی نـشـنـاسد، عـیـارمان

ما هـرچه داشتـیـم به پای تـو ریـخـتــیم           ای عـشـق، ای تـمـامـیِ دار و نـدارمان

چـشم امـید ماست به فــردای دور دست           بـر تک سـوار مانـده به جـا از تبـارمان

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب در شب عاشورا

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

بگــذار تـــا بمیــرم و تــنهــا نبــینمت         ‏تنها به روی سینه صحـــرا نبینمت

امشب بیا که بوسه زنم برگــلــوی تـو         ‏ شاید بمیرم از غـــم و فردا نبینمت


می ترسم از نگاه به گودال آن طرف         ‏ دارم دعا به زیر لب آن جــا نبینمت

غم نیست گرچه بر بدنم کعب نی خورد        ‏من نـذرکرده ­ام که به نی­ هـا نبینمت

امشب برای من تو دعاکن که شام بعد         ‏بی سر به روی دامن زهـرا ببینمت

: امتیاز

ذکر های سقائی دهه اول محرم

شاعر : صابر همدانی، مجرد همدانی ، رنگچیان نوع شعر : ذکر سقائی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

ذکر سقائی شب تاسوعا

نینوا بـود ، شـورِ انقلاب (2)            عتـرتِ عـلی ، از عطش کباب

نظر کن به اطفـال مرتـضی              عـلمـدارِ صحـرایِ کربلا (2)


ـــــــــــــــــــــــ

در حرم ، عزیزانِ بی معین(2)             دل غمیـن ، زبیداد مشرکیـن

به سـوز عطش، گشتـه مبتلا               عـلمـدارِ صحـرایِ کربلا (2)

مجرد همدانی

********************************

ذکر سقائی توسل به حضرت ابوالفضل

با وفـا عـلمـدار لشکرم (2)               مـظـهرِ عـجـائب بـرادرم

دریغا ، که رفتـی مرا زدست              فَلَک پشتم از ماتمت شکست (2)

ـــــــــــــــــــــــ

ای شهید واصل به قرب حق(2)                پیکـرت چو گل، شد  ورق ورق

زبیـدادِ این قـوم خود پرست            فلـک پشتم از ماتمت شکست (2)

مرحوم صابر همدانی

********************************

ذکر سقائی حضرت عباس و حضرت علی اصغر

اصغر از عطش، در فغان عمو (2)             شد زتشنـگی ، ناتوان عمو

به خیمه ، ببین بانـگ الأمان                رسان آبی از بهر تشنگـان (2)

ـــــــــــــــــــــــــ

چون عطش شرر، زد بجان عمو  (2)          رحتمی سویِ، تشنگان ، عمو

عمو جان صوابی کن این زمان                  رسان آبی از بهر تشنگان(2)

از نوا

********************************

ذکر سقائی حضرت علی اصغر

اصغرم ، توئی بلبل حرم(2)               همچو گـل، تو پرپر بـرابرم

تو شمع شبستانِ احمدی                           گـلِ لاله زارِ محمـدی(2)

ــــــــــــــــــــــــــ

پاره شد، ز پیکان گلویِ تو  (2)                      غرقه خون، چرا گشته روی تو

غنچة گـلِ بـاغِ سرمـدی                         گـلِ  لاله زارِ محـمـدی(2)

********************************

ذکر سقائی شهادت حضرت علی اکبر

اکبرِ من ای، شبهِ مصطفی (2)              نـوگـلِ  گلستـانِ مـرتضی

تـو آیـا علـی اکبـرِ منی ؟              که غلطان به خون در برِ منی

ــــــــــــــــــــــــ

شد خـزان ، بهارِ جـوانیت             حیـف از این رخِ، ارغـوانیت

هـمانـا گُـلِ احـمر منـی              که غلطان به خون در برِ منی

از مرحوم صابر همدانی

********************************

ذکر سقائی حضرت قاسم

قـاسم ای گل باغ مجتبی (2)            نو گـلی ز گلزار مـرتضی

دگر قاسمم گشته ام غریب            که از دل مرا میرود شکیب(2)

ــــــــــــــــ

ای جـوان ناکام مه لقا(2)               می کند عـمـو بهر تو دعـا

توئـی یـادگار بـرادرم                 شدی غرق خون در برابرم  (2)

از نوا

********************************

ذکر سقائی خروج از کربلا

در برابـر جسم شاه دین (2)              گفت و اینچنین زینب حزین

که گر رفتم و میگذارمت        حسین جان به حق می سپارمت (2)

ـــــــــــــــ

با تو آمدم، من در این زمین (2)          بی تو میروم ، با دل غمین

اگر زخمِ تن ، می شمارت          حسین جان به حق می سپارمت (2)

: امتیاز

مصائب شب عاشورا

شاعر : ناصر زارعی نوع شعر : زمزمه وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک

حسین جان ای همه دار و نـدارم            ز فــکـــر دوری تـــو بــیــقـــرارم

دعا کن، جان مـادر، ای بـــرادر            که امشب، قبل هجران، جان سپارم


خدا داند حسین جان            ندارم تاب هجران  

بیا ای جان خواهر            دل و جانم ملرزان

که گشتم دل غمین و دل پریشان

*************************

الا ای خواهرم ، ای نــــور دیده            کسی بــهــتــر ز پیغمبر ندیده

ولی او هم به سوی حق سفر کرد            که هر کس زین قفس آخر پریده

الا ای بهتر از جان            دلم اینسان مسوزان

 ز قبل رفتـنِ منِ            مشو نالان و گریان

بود تقدیر حق گردم چو قربان   

*********************

تمام کودکان در پیچ و تابند            همه عطشان ز بهر جرعه آبند

ملائک ، انبیا، هم آل حیدر            از این حالات طفلان دل کبابند

مگر نبود خدایا            مسلمانی در اینجا

مگر آب فراتش            نبوده مهر زهرا

چرا عطشان شدند پس آل طاها

**********************

تــمــام کــربـــلا را غــــم گــرفتـه            دل زینب عجب مــاتــم گرفته

عطش سخت است ، ولی جان برادر            دلــم از چیز دیگر، دم گرفته

رسد بوی جدائی            ز دشت نـیـنـوائــی

بیا ای جان خواهر            مکن دیگر صدائی

صبوری کن ، دلت را کن خدائی        

: امتیاز

ذکر مصائب شب عاشورای حسینی

شاعر : علی کبیری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

شب است و خیمه ها از تاب رفته            به پشت ابــــــــــرها مهتاب رفته

صدای پای عبــــاس است این جا              که چـشم کودکان در خواب رفته


       ***

در این سو آسمان مهتاب بار است          در آن سو آســـــمانی تار تار است

در این ســـو مادری بی تاب فـــرزند          در آن سو حرمله فکر شکار است

     ***

ربـــــاب است و دلی در خون تپیده           پر از دلـــــشوره، از هستی بریده

چـــرا می بوسد امشب حلق اصغر           بمیرم باز هـــــم کابـــــــوس دیده

       ***

شب است و گفت کم کم خواهرش را       وصّیت های زهـــــرا مـــــادرش را

ز طرز خــنده های شـــــــمر، پیداست      که امشب تیـــز کرده خنجــرش را

      ***

من و راهی که پر ســــــوز و گــــــدازه       تـــو و غــــــم های تشییع جنــازه

خــــدایا مـــی زننـــد انــــگار آن ســــو       همـــه بر پای مــرکــب نــــعل تازه

       ***

ببیـــــن آتـــــش زدی خاکـــــسترت را        تمــــاشــا کـــن نــــگاه آخـــرت را

مــــرا کشتــــی بیـــــا امشب برون آر        تو از انگشت خـــود انـــگشترت را

: امتیاز

مصائب شب عاشورا

شاعر : جواد حیدری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

شب است و بـوی جـدایی ز کربلا آید          ‏  صـدای نــالـۀ زیـنـب ز نــیــنــوا آیـد

صدای خـوانـدن قـرآن ز حـنجـر اکبر          ‏  بـرای دفـعــه آخـر چـه بـا صـفـا آیـد


هنوز مـاه مدیـنـه مـحـافـظ حـرم است          ‏  ‏کـنـار خـیـمـه طـفـلان صـدای پـا آید

نشسته بانوی مظلـومـه با بـرادر خود          ‏  سخن زغربت وهجران درآن سرا آید

هرآنچه دشت هراسش همیشه، خواهد دید          ‏  ‏امـان ز لحـظـه فـردا که پــر بـلا آیـد

دوبـاره پهـلوی بشکـسته را عیان بیند          ‏  که روی خاک به صورت غم آشنا آید

هنور یـار نرفـته، چـنین پریشان است          ‏  چه می­ کـند که سـر او به نـیـزه­ ها آید

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا

شاعر : حسین سنگری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

از نگاهت خوب فهمیدم که بار آخر است           این که می بینم تو را، امشب قرار آخر است

چشم درچشم تو می دوزم، تو میگویی به من           با زبان بی زبانی ایـن بهــار آخـر است


صبح فردا از ترک های زمین خون میچکد           با خَـطِ خـون می نویسم انتظار آخر است

می روی و در غـبار حادثه گـم می شوی           می رسی و می نویسم این غبار آخر است

بر مدار عشق می چرخی و می اُفتی زمین           عشق می گوید که برخیزی! مدار آخر است

عشق می ریزد زمین از گوشۀ چشمان تو           چشم هایت قسمـتی از شاه کار آخر است

قسمتی دیگر کبود بغض های زینب است           کـربلا در کـربـلا این یـادگـار آخر است

شعـله می پاشند روی خـیمه ها، روی دلم           گفته بودی در غزل! این شعله زار آخر است

روی خاک افتاده خورشید و نگاهم می کند           از نگاهش خوب می فهمم که بار آخر است

: امتیاز

مصائب شب عاشورا

شاعر : محمد رضا شرافت نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند           لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند

فکریک لحظه بدون تو شدن کابوس است           با تو هـر ثانـیه رویـاست اگر بگـذارند


مثل قـدش قـدمش لحـن پــیـمـبـر وارش           روی فـرزند تو زیـباست اگر بـگـذارند

غـنچه آخــر چقدر آب مگر می خـواهد؟           عـمـر طفـل تو به دنیاست اگر بگذارند

ساقی ت رفته و ای کاش که او بـرگـردد           مـشـک او حـامل دریاست اگر بگذارند

آب مـال خـودشان چـشم هـمـه دلـواپـس           خـیـمه هـا تـشـنه سـقـاست اگر بـگذارند

قامتـش اوج قـیام است قیامت کرده است           قـد سـقـای تو رعـنـاسـت اگـر بگـذارند

سنگ ها در سـخـنت هم نـفـس هـلهـله ها           لحـن قــرآن تو گـیـراست اگر بگـذارند

تـشـنــه آبـی و دارد لـب تـو مـی ســوزد           آب مـهــریـهٔ زهـراسـت اگـر بـگـذارند

بر دل مضطـرب و منتـظـر خـواهر تو           یـک نـگـاه تو تـسـلاست اگـر بگـذارند

آمد از سمت حــرم گـریه کـنـان عبد الله           مجـتـبای تو هـمین جـاست اگر بگذارند

رفـتی و دخـتر تو زمـزمه دارد که کفن           کهـنـه پـیـراهن بــابـاسـت اگـر بگذارند

: امتیاز

مصائب شب عاشورا

شاعر : عمان سامانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

هر که بیرونی بُد از مجلس گریخت            رشـته الـفـت ز هـمراهان گسیخت

دور شـد از شـکّـر سـتـانـش مـگـس            وز گـلـستان مـرادش، خـار و خس


خــلــوت از اغــیــار شـد پـرداخـتـه            وز رقـیـبـان، خـانـه خـالی ساخـته

پیر میخواران، به صدر اندر نشست            احـتـیـاط خـانـه کـرد و در بـبـست

محــرمــانِ راز خـود را خواند پیش            جمـله را بنـشاند، پیـرامون خویش

بـا لـب خـود گـوشـشـان انـبـاز کـرد            در ز صندوق حـقـیـقـت، بـاز کرد

جمله را کرد از شراب عـشق، مست            یــادشــان آورد آن عــهــد الــسـت

گــفــت شــابـــاش ایـن دل آزادتـــان            بــاده خــورهـسـتـیـد، بـادا یـادتـان

یـادتـان بـاد ای به دلـتـان شـور مـی            آن اشـارت های ســاقـی پـی ز پـی

ایـنک از هر گـوشـه یی جـّـم غـفـیر            مر شـما را می زند ساقـی صفـیـر

کاین خــمــار آن بـاده را بـد در قـفـا            هان و هـان آن وعـده را بـاید وفـا

گــوشــۀ چــشـمـی نــمــایـد گـاه گـاه            سوی مستان میکند، خوش خوش نگاه

: امتیاز

سخنام امام در شب عاشورا

شاعر : حجة الاسلام نیر تبریزی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گفت: ای گروه هر که ندارد هوای ما           سر گیرد و برون رود از کربلای ما
ناداده تن به خواری و ناکرده ترک سر           نـتـوان نهاد پـای به خـلـوت­ـسـرای ما


تا دست و رو نشست به خون می نیافت           کس راه طـواف بر حـرم کـبریای ما
این عرصه نیست جلوه گه روبه و گراز           شـیـرافـکـن است بـادیـۀ ابـتــلای مـا
هــم­ـراز بــزم ما نبـوَد طـالـبـان جــاه           بـیـگـانه باید از دو جـهـان آشـنای ما
برگـردد آن­کـه با هــوس کـشـور آمـده           سر نـاورد به افـسر شـاهی گـدای ما
ما را هـوای سلطنت مُلک دیگر است           کاین عرصه نیست درخور فرّ همای ما
یزدان ذوالجلال به خلوت سرای قدس           آراسـتـه ست بـزم ضیـافـت بـرای ما
برگشت هر که طاقت تیر و سنان نداشت           
چون شاه تشنه کار به شمر وسَنان نداشت

: امتیاز

زبانحال سیدالشهدا در شب عاشورا

شاعر : حبیب الله موحد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای خدا با تو من امشب سر سودا دارم            شـوق دیـدار تو در صحنۀ فـردا دارم

تا كه جـاوید بـمـاند به جهـان دین نبی            بـهـر قــربـانـیِ او اكــبــر زیـبـا دارم


تا كـنـم پـیـروی از آن پـدر مـظلـومـم            بهر شــق القـمری حامی و سـقـا دارم

تا كـنم شـاد دل فـاطـمه و قـلب حـسن            طفل شیرخواره و هم قاسم رعـنا دارم

تا كه رونق بدهـم مستی بـازار غـمت            خواهر خون جگر و زینب كبری دارم

دخـت ویـرانه نـشین و پـسـر بیـماری            بهــر مـانـدن وسـط آتـش اعـــدا دارم

نیمه جانی ز عـطش مانده به پیكر بهرِ            نیزه و سم ستور این دل صحـرا دارم

هر كه خواهد كه غـنیمت ببرد گو آید            كهـنه پـیـراهن و انگـشـتر اعـلا دارم

سر اگر هـست فقـط در ره تو از بهرِ            نـیزه و مطبـخ وهم دیر نصاری دارم

بهر جانبازی در راه تو تا فـردا ظهر            ناله و زمزمه و شیـون و غـوغا دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرة الدّارین آمده است لذا بیت زیر تغییر داده شد، جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تا كـنم شـاد دل فـاطـمه و قـلب حـسن            طفل شش ماهه و هم قاسم رعـنا دارم